Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «خبرگزاری آریا»
2024-05-03@06:13:58 GMT

باکري‌ها؛ از مجاهدين تا مجنون

تاریخ انتشار: ۷ اسفند ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۷۴۰۱۷۵۷

باکري‌ها؛ از مجاهدين تا مجنون

خبرگزاري آريا - روزنامه سازندگي - سميرا دردشتي: خانواده باکري ها در تاريخ مبارزات پيش از انقلاب و دفاع مقدس جايگاه ويژه اي دارند. برادران باکري با سر پر سوداي مبارزه، ابتدا راه تشکيلات سياسي را در پيش گرفتند اما به زودي وارد فعاليت نظامي شدند. يک برادر قرباني ساواک و دو برادر در ميانه جنگ ايران و عراق قرباني بعثي ها شدند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

اين هر سه تا آخرين لحظات حيات خود با تلاشي خستگي ناپذير متهورانه مبارزه کردند و در اين راه از هيچ کوششي دريغ نکردند.

شهيد علي باکري - شهيد مهدي باکري - شهيد حميد باکري
زندگي آنان ماجراي انتخاب مداوم ميان احساس و مبارزه بوده است. چه آن هنگام که يکي در نخستين روز پس از ازدواج راهي جبهه مي شود يا ديگري فرزندان خردسالش را به همسر جوانش مي سپارد و چه در آن ميان که يکي در هيات فرمانده دستوري مبني بر بازگرداندن پيکر برادرش از خاک دشمن نمي دهد و او را بر ديگران ارجحيت نمي بخشد. نگاهي به زندگي آنها اين وضعيت را به تمامي نشان مي دهد.
مهندس مجاهد
در ميان خانواده پر شور باکري نام علي، اگرچه به طور مختصر و نه چندان پرداخته شده به عنوان نخستين شخص به متن حوادث سياسي ايران کشيده شد. کسي که به واسطه شهرت دو برادر شهيدش در سايه نام آنها باقي ماند، در حالي که او بود که با ورود به عرصه سياست موجب علاقه مندي و کنشگري برادرانش شد و به آنان سايه بخشيد. با اين حال به جهت مرگ زودهنگام و شيوه فعاليت هاي پيش از انقلاب، زندگي او راويان کمتري داشت.
علي در سال 1322 در مياندوآب ديده به جهان گشود. از زندگي او پيش از ورود به دانشگاه اطلاعات چنداني در دست نيست ولي روشن است که به عنوان برادر بزرگ تر نقشي تاثيرگذار در ساختار خانواده داشته است. ورود به دانشگاه در سال 1341 علي جوان را از آذربايجان به تهران کشاند و در ميانه تحولات سياسي در حال وقوعت و گروه ها و جرياناتي که در داخل و خارج از دانشگاه فعال بودند قرار داد. او با رتبه اول در رشته مهندسي شيمي در دانشکده فني دانشگاه تهران پذيرفته شد و چهار سال بعد همزمان با فارغ التحصيلي کار تدريس در دانشگاه را آغاز کرد.
در همان آغازين روزهاي حضور در دانشگاه تلاش براي آشنايي و ارتباط با گروه هاي سياسي را شروع کرد و اين در زماني بود که نقطه عطف و شايد نخستين بارقه هاي انقلاب در حال شکل گيري بود. قيام پانزده خرداد 1342 بسياري از مردم را به عرصه کنشگري فراخواند و در اين ميان دانشجويان به عنوان نقطه اتصال نخبگان و مردم عمل مي کردند.
علي با توجه به پيشينه مذهبي خانوادگي بسيار از اين تحولات متاثر شد و کوشيد در راستاي کمک به مبارزات عمل کند. ابتدا به جرياناتي چون جبهه ملي دوم و نهضت آزادي تمايل پيدا کرد و در سال هاي آغازين تحصيل به آنان گرايش داشت. در سال 1344 بود که براي نخستين بار با مجاهدين خلق ارتباط برقرار کرد و چهار سال بعد به عنوان يکي از نخستين نفرات به کادر مرکزي سازمان وارد شد. به اين ترتيب به زودي فعاليت مبارزاتي را گسترش داد و با رها کردن تدريس در دانشگاه راه بيروت را در پيش گرفت تا با جنبش آزاديبخش ميهني فلسطين (الفتح) که در آن زمان مهم ترين گروه نظامي مبارز در سرزمين هاي اشغالي بود به منظور آموزش نيروهاي سازمان مذاکره کند.
وي فعاليت خود را براي سازمان به اين امر محدود نکرد و تا فرانسه نيز رفت تا گروه هاي مبارز خارجي و مشي آنها را بيشتر بشناسد. پس از آن بار ديگر به بيروت برگشت و از آنجا با يک محموله اسلحه به صورت قاچاق وارد ايران شد تا سازمان را از اطلاعات و امکانات مسلحانه بهره مند کند. چنين فعاليت هاي پردامنه اي نمي توانست مخفي بماند و علي نيز در جريان موج دستگيري هاي ساواک در سال 1350 به دام افتاد و در فروردين 1351 پس از محکوم شدن در دادگاه نظامي، حکم اعدام او اجرا شد.

مهدي در مجنون
شايد او را بتوان مشهورترين چهره باکري ها دانست که به دنبال اعدام برادرش علي، در حالي که در سال هاي دبيرستان بود، زندگي سياسي خود را آغاز کرد. ورود به دانشگاه تبريز در رشته مکانيک فعاليت هاي او را شدت بخشيد و تلاش مي کرد از طرق مختلف به مبارزين کمک کند. با آغاز دوره سربازي به تهران آمد و زماني که اعلاميه امام خطاب به سربازان صادر شد از خدمت فرار کرد و به صورت نيمه مخفي تا زمان پيروزي انقلاب فعاليت هاي مختلفي انجام داد.
مهدي باکري متعاقب پيروزي انقلاب و تشکيل سپاه پاسداران کار سازماندهي سپاه اروميه را آغاز کرد. پس از اين به عنوان دادستان دادگاه انقلاب به فعاليت خود ادامه داد و مدت 9 ماه نيز به عنوان شهردار اروميه خدمت کرد. خاطرات مختلفي از خدمات او در اين عرصه و مشارکتي که شخصا در سازماندهي به امور شهري داشته است، نقل مي شود. درست زماني که مهدي ازدواج کرد و اسلحه کلت خود را به عنوان مهريه همسرش در نظر گرفت، جنگ آغاز شد و تنها يک روز پس از ازدواج، راهي جبهه شد.
در عمليات «فتح المبين» و «بيت المقدس» معاون فرمانده تيم نجف اشرف بود و نقش مهمي در جريان پيروزي ها داشت. وي با اين که از ناحيه کمر مجروح شده بود، جبهه را ترک نکرد و کوشيد با فرماندهي نيروها در حفظ روحيه آنان موثر باشد. در جريان «عمليات رمضان»، مهدي به عنوان فرمانده تيپ عاشورا فعاليت مي کرد و اين بار نيز با وجود جراحتي که داشت حاضر نشد پشت جبهه بماند.

[شهيد قنبرلو]: «درگيري شدت بيشتري پيدا کرده بود که ناگهان آقا مهدي نقش زمين شد. دويدم سمتش و او را برگرداندم. تير خورده بود به پيشاني‌اش و از آن خون بيرون مي‌زد. هر چه صدايش کردم، بوسيدمش، فرياد زدم، فايده‌اي نداشت. آقا مهدي شهيد شده بود. […]
نقش مهدي در جريان عمليات مسلم بن عقيل که منجر به آزادسازي بخش هاي زيادي از خاک ايران شد بسيار موثر بود. «والفجر مقدماتي» و همچنين والفجر يک، دو، سه و چهار از ديگر عمليات هاي وي در همان سمت بود. او در جريان عمليات خيبر برادرش حميد را از دست داد، با اين حال علي رغم علاقه اي که ميان دو برادر بود، بدون هيچ گونه وقفه اي کار خود را در جبهه ادامه داد و به گفته نزديکانش يکسره آرزوي شهادت داشت.
سرانجام مهدي زماني که همچون هميشه در قالب فرماندهي تيم عاشورا در ميانه نبردي که با عنوان «عمليات بدر» در شرق دجله در جريان بود بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسيد. در ادامه قايق حامل پيکرش مورد حمله آر.پي.جي دشمن قرار گرفت و در جزيره مجنون غرق شد.
پيکري که جا ماند
زندگي حميد تحت تاثير فعاليت دو برادرش قرار داشت. علي در حالي به شهادت رسيده بود که حميد در سال هاي دبيرستان به سر مي برد و با اتمام اين دوره به تبريز رفت تا در کنار ديگر برادرش مهدي فعاليت کند. وي در سال 1355 در ظاهر با عنوان تحصيل از کشور خارج شد و راه ترکيه را در پيش گرفت. از آنجا وارد سوريه شد و دوره آموزش هاي چريکي را آغاز کرد. مدتي بعد به آلمان رفت تا به منظوري که براي آن از ايران خراج شده بود، جامه عمل بپوشاند و در دانشگاه ثبت نام کرد اما اين تحصيل بيش از يک هفته دوام نياورد و هم زمان با حضور امام خميني در پاريس به آنجا مي رود و از آنجا بار ديگر راهي سوريه مي شود تا با تهيه اسلحه به پيشبرد انقلاب کمک کند.

با پيروزي انقلاب و در همان ابتداي تشکيل سپاه پاسداران به عضويت اين نيرو در آمد و آموزش هاي چريکي که پيش تر در خارج از کشور کسب کرده بود را در مبارزه با ضد انقلاب به کار گرفت. وي با استفاده از همين روش ها در پاکسازي مناطق مهاباد، پيرانشهر و بانه، همچنين در آزادسازي سنندج نقش مهمي داشت و بعدها نيز در طول جنگ با عراق از سوي جهاد سازندگي مسئوليت پاکسازي اين مناطق را داشت تا درگيري هاي داخلي مهار شود و کار جنگ را با وقفه و دشواري مواجه نکند.
به گفته دختر شهيد باکري «صادق محصولي زماني که فرمانده سپاه منطقه پنج بود، حميد را از سپاه اروميه اخراج کرده بود.» با اين حال با فرمان امام خميني براي ايجاد لشگر بيست ميليوني، وي ماموريت تشکيل و سازماندهي بسيج اروميه را بر عهده گرفت.
با شروع جنگ به آبادان رفت و دو ماه بعد بار ديگر به اروميه بازگشت و مهدي را در شهرداري مشغول به کار شد اما نتوانست حضور در بيرون از جبهه را تاب بياورد و بار ديگر به صحنه نبرد در آبادان بازگشت و کار سازماندهي نيروهاي مردمي را بر عهده گرفت. مدتي بعد دوباره در اروميه مسئوليت کميته برنامه ريزي جهاد به او واگذار شد ولي نتوانست ماندن در شهر را به هنگام جنگ تاب بياورد و ترجيح داد تمام مسئوليت هاي محول شده را براي حضور دائمي در جبهه تا هنگام پيروزي ترک کند.
«عمليات فتح المبين» اولين حضور جدي او در ميدان نبرد بود. در «عمليات بيت المقدس» به عنوان فرمانده گردان تيپ نجف اشرف نقش مهمي در گشودن مسيرها براي ورود به خرمشهر داشت. حميد در «عمليات رمضان» نيز حضور داشت. در جريان «عمليات مسلم بن عقيل» که وي مسئول خط تيپ لشگر عاشورا بود، جانفشاني فراواني کرد و حتي وارد نبرد تن به تن با دشمن در ارتفاعات سومار شد و از ناحيه دست آسيب ديد. همين تلاش ها موجب شد که به عنوان فرمانده تيپ حضرت ابوالفضل (ع) منصوب شود. حميد در تمامي عمليات هاي والفجر حضور داشت و د ر والفجر يک از ناحيه پا و پشت زخمي شد و با آن که زانويش جراحي شده بود و درد مي کشيد، بار ديگر راه جبهه را در پيش گرفت.
حميد باکري در اسفند 1362 د ر قالب نخستين گروه پيشتاز پيش از شروع عمليات خيبر وارد عمق دشمن شد تا مراکز حساس نظامي آنها را کنترل کرده و کار عمليات را تسهيل کنند. اين گروه طي عملياتي موفق شد پل استراتژيک مجنون را در 60 کيلومتري خاک عراق تصرف کنند و اجازه جابجايي نيروهاي دشمن را ندهند. نبرد آنها چند روز ادامه داشت و بخش زيادي از نيروهاي دشمن با تمام امکاناتي که در خاک خود داشتند کشته و اسير شدند.
حميد که در اين نبرد مانند هميشه متهورانه مبارزه کرد، در اثر اصابت آر.پي.جي شهيد شد و به جهت شرايط جنگي و تعداد شهدا، نيروهاي ايراني موفق نشدند جنازه حميد باکري را بازگردانند و در همانجا ماند. آرزوي شهادت نزد حميد نيز مانند بسياري ديگر از رزمندگان آن زمان وجود داشت. وي در سخنماني با پيش بيني آينده پس از جنگ، شهادت را به آينده هاي پيش رو ترجيح مي دهد «دعا کنيد که خداوند شهادت را نصيب شما کند، در غير اين صورت زماني فرا مي رسد که جنگ تمام مي شود و رزمندگان امروز به سه دسته تقسيم مي شوند. دسته اي به مخالفت با گذشته خود بر مي خيزند و از گذشته خود پشيمان مي شوند. دسته اي راه بي تفاوتي مي گزينند و در زندگي مادي خود غرق مي شوند و همه چيز را فراموش مي کنند. دسته سوم به گذشته خود وفادار مي مانند و احساس مسئوليت مي کنند که از شدت مصائب و غصه ها دق خواهند کرد. پس از خدا بخواهيد که با وصال شهادت از عواقب زندگي بعد از جنگ در امان بمانيد چون عاقبت دو دسته اول ختم به خير نخواهد شد و جزو دسته سوم ماندن هم بسيار سخت و دشوار خواهد بود.»
نامه مجاهدين خلق به مهدي باکري
حسين علايي: مهدي در دانشگاه تبريز و در جمع دانشجويان مسلمان آنقدر تودار بود که من تا مدت ها نمي دانستم آن علي باکري که رژيم شاه اعدامش کرده برادر اوست. بعدها، وقتي سازمان مجاهدين با مهدي تماس گرفت، تازه متوجه شدم که هم علي و هم مهدي خط فکري شان با خط فکري مارکسيستي آنها زمين تا آسمان فرق داشته و اصلا همين باعث اختلاف هاي به وجود آمده بود. اما سازمان دست بردار نبود، به خصوص در عملياتي که براي بازپس گيري غرب اروميه داشتيم، از دست کومله و دموکرات، در سال پنجاه و نه وقتي منطقه را گرفتيم يکي از اعضاي سازمان به اسم اسماعيل جهانگيرزاده نامه اي به مهدي نوشت که مهدي آن را به من نشان داد.

مهدي آن روزها فرمانده عمليات سپاه اروميه بود و نقشي کليدي در اين حمله داشت، مضمون نامه اين بود: «ما براي آزادي خلق گرد آمده ايم و هم پيمان با برادر تو علي بوده و هستيم و تو که از خون او هستي سزاوار نيست که در جبهه مخالف ما باشي و در اين موقعيت حساس ما را تنها بگذاري. ما منتظر تو مي مانيم و به پيمان خونين خودت و برادرت ايمان داريم.»
به مهدي گفتم: «جوابش را نمي خواهي بدهي؟» گفت: «به اين حرف ها و به اين آدم ها که کسي جواب نمي دهد.» گفت اگر کسي بود که پيغامش را به آنها مي رساند، به همه شان مي گفت که آنها در مقابل مردم اسلحه به دست گرفته اند و دست شان به خون بي گناهان آلوده است. مي گفت: «به همه شان مي گفتم شما آمده ايد مردم را بکشيد و راه ها را ناامن کنيد تا به هدف هاي خودتان برسيد. مي گفتم با اين حرف هاي تان نمي توانيد گولم بزنيد حتي اگر روزي هزار بار مرا به علي قسم بدهيد.»
شايد به همين دليل بود که پابند هيچ تعلقي نشد. هيچ غريبه اي نمي توانست تشخيص بدهد او فرمانده لشگر است، از بس در عادي بودن اصرار داشت. مثلا راننده نمي گرفت، اغلب خودش رانندگي مي کرد. با تويوتا مي رفت و مي آمد. هر کي را هم در راه مي ديد، بسيجي ها و هر غريبه اي را پشت ماشين سوار مي کرد و به مقصد مي رساند. حميد هم همينطور بود. (منبع: به مجنون گفتم زنده بمان، کتاب مهدي باکري، ص 93 و 94)

منبع: خبرگزاری آریا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۷۴۰۱۷۵۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

(ویدئو) گل زیبای مهدی قایدی به الوصل

کد ویدیو دانلود فیلم اصلی

منبع: ورزش سه

tags # مهدی قایدی سایر اخبار اسرار تکامل آلت‌ جنسی؛ رابطه جنسی انسان‌های اولیه مثل گوریل‌ها بود؟ اطلاعاتی جالب درباره زندگی انسان در کره ماه؛ از قیمت زمین تا وام مسکن در ماه! (تصاویر) عجیب و باورنکردنی؛ اجساد در این شهر خود به خود مومیایی می‌شوند آخرین حسی که افراد در حال مرگ از دست می‌دهند، چه حسی است؟

دیگر خبرها

  • ترکیب دو تیم مس رفسنجان و گل‌گهر سیرجان اعلام شد
  • ترکیب تراکتور برای دیدار با استقلال
  • اعلام ترکیب تراکتور برای پایین کشیدن استقلال
  • عکس| تصویر جدید مهدی رحمتی در کنار امیر جعفری
  • شهید جوادی را بهتر بشناسید
  • (ویدئو) گل زیبای مهدی قایدی به الوصل
  • ببینید | طرح مجاهدین خلق در سال ۵۴، برای ترور آیت الله بهشتی !
  • ببینید | گل دیدنی و زیبای مهدی قائدی مقابل الوصل
  • ببینید | لحظه دیدنی گل مهدی قائدی مقابل الوصل
  • عکس| مداحی جدید و جنجالی مهدی رسولی