از کلن آلمان تا جزیره مجنون با حاج حمید/ داستان پیکری که هنوز برنگشته است
تاریخ انتشار: ۷ اسفند ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۱۱۲۸۷۶۳
به گزارش خبرنگار دفاعی امنیتی گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان، تاریخ کشورمان پر است از نامهایی که برای این کشور همه چیز خود را فدا کردهاند، از مال گرفته تا جان؛ در جنگهای بسیاری که تاریخ ایران به خود دید تا شهدای امنیت. هشت سال دفاع مقدس نقطه عطفی بود برای نشان دادن ایمان و اعتقادات جوانانی که به تازگی دست آمریکای جهانخوار را از کشورشان قطع کرده و با به ثمر رساندن انقلاب اسلامی، ایران را از شر ظلم و ستم نجات داده بودند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
شهدایی که برای دفاع از سرزمین خود حتی سیم خار دار هم نداشتند؛، اما ایستادند و مردانه دفاع کردند. تفاوت اصلی دفاع مقدس با جنگهای دیگر تاریخ کشورمان هم دقیقا همین بود، در دفاع مقدس جوانان ما جان دادند، اما یک وجب از خاک خود را ندادند، جوانانی همچون شهیدان سید علی هاشمی، ابراهیم هادی، محمد ابراهیم همت، مهدی باکری، حسن باقری، حسین خرازی، عباس بابایی، عباس دوران و هزاران شهید دیگر.
سردار شهید حمید باکری یکی از همین جوانان و شهدای شاخص سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و برادر سردار شهید مهدی باکری است که پیکرش پس از شهادت در جزیره مجنون مفقودالاثر شد و هیچ وقت بازنگشت.
سردار سرلشکر پاسدار شهید حمید باکری اول آذرماه سال ۱۳۳۴ در شهرستان میاندوآب در استان آذربایجان غربی به دنیا آمد. او تحصیلات متوسطه را در دبیرستان فردوسی ارومیه به پایان رساند و بعد از اخذ دیپلم، با وجود قبولی در کنکور، به سربازی رفت و بعد از پایان خدمت، حدود یک سال در تبریز ساکن شد و به مطالعه و خودسازی مشغول شد. از شهید حمید باکری نسبت به آنچه از مهدی باکری گفته و منتشر شده، کمتر صحبت شده است. شاید یکی از دلایل آن این باشد که او برادر مهدی و همراه همیشگی وی بود و گفتن از مهدی، بیانگر خاطرات حمید هم هست. حمید همیشه در کنار مهدی و هم رزم وی بود.
شهیدی که تحصیل در آلمان را رها کرد و برای مبارزه به لبنان رفتحمید در سالهای قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، در رشته مهندسی عمران دانشگاههای آلمان پذیرش شد. با شروع نهضت اسلامی و هجرت امام خمینی (ره) از نجف اشرف به پاریس، او به نوفل نوشاتو و به دیدار امام (ره) رفت و پس از دیدار امام خمینی (ره) اروپا را رها کرده و به سوریه و لبنان رفت تا با شرکت در دورههای آموزش نظامی، مهارتهای جنگ شهری، جنگ چریکی، روشهای سازماندهی نیرو و شیوه ساختن بمبهای دستی را فرا بگیرد.
اقدام دیگر او تهیه اسلحه و انتقال آن به کشور بود. انتقال سلاحها تا مرز ترکیه به عهده حمید و از مرز تا تبریز به عهده برادرش مهدی باکری بود.
مرکز اسناد دفاع مقدس می نویسد که پس از بازگشت امام خمینی (ره) به ایران و همزمان با پیروزی انقلاب، حمید باکری نیز به ایران بازگشت و با تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۸، به عضویت سپاه ارومیه درآمد و عضو شورای مرکزی آن شد. او همزمان با فعالیت در سپاه ارومیه، در قالب گروههای جهادی به روستاهای استان میرفت و در بازسازی و محرومیتزدایی از آنها تلاش فراوانی میکرد. قبل از شروع جنگ تحمیلی، حمید نقش مهمی در ناکام گذاشتن برنامه حزب بعث صدام، برای ایجاد درگیری مسلحانه در مناطق کردنشین همچون کردستان داشت.
اوایل سال ۱۳۵۸ بود و حزب دموکرات کردستان که از سوی بعثیهای عراق، حمایت و مسلح میشد، جاده مرزی سِرو به ارومیه را مسدود کرده بود. او و نیروهایش به مرز «سِرو» رفته بودند تا از آنجا بازدید کنند. اما به دلیل بسته بودن جاده توسط دموکراتها او به همراه همرزمانش، سه روز بدون غذا و کمک ماندند و توسط پیشمرگان حزب دموکرات محاصره شدند. او و همراهانش به دلیل نرسیدن غذا و آذوقه به آنها همگی دچار بیماری شدیدی شدند.
فرمانده همیشه حاضر در جبهههای جنوبشهید حمید باکری پس از آغاز جنگ تحمیلی در سال ۱۳۶۰ به آبادان رفت و در عملیاتهای فتحالمبین و بیتالمقدس، فرماندهی یکی از گردانهای تیپ نجف اشرف را بر عهده گرفت و در شکستن دژ مستحکم بعثیها در خرمشهر رشادت های بسیاری انجام داد.
همزمان با فرماندهی شهید مهدی باکری در تیپ ۳۱ عاشورا، حمید نیز به تیپ ۳۱ رفت و در عملیات مسلم بن عقیل، فرمانده محور یکم تیپ عاشورا و در والفجر مقدماتی، فرمانده تیپ ۹ لشکر ۳۱ عاشورا بود. او همچنین در عملیاتهای والفجر ۱، والفجر ۲، والفجر ۴، و خیبر، جانشینی فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا را بر عهده داشت.
حمید پرچمدار لشکر ۳۱ عاشورا بود و هرگاه در هنگام نبردها با دشمن برای این لشکر مشکلی پیش میآمد، مهدی او را برای رفع مشکل تاکتیکی و یا برای شکستن قدرت تهاجم دشمن، به کمک نیروهای حاضر در خط مقدم لشکر اعزام میکرد.
ناکامی دشمن بعثی در برابر ابتکار فرمانده ایرانیمرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مینویسد: در جریان عملیات خیبر هنگامی که دشمن عزم خود را جزم کرده بود تا با یک پاتک سنگین و با کمک تانکها و زرهپوشهای خود از دشت شمال منطقه نشوه، نیروهای خود را از پل جزیره جنوبی عبور داده و جزیره را تصرف کند، شهید مهدی باکری برای ناکام گذاشتن دشمن، برادرش حمید را به این منطقه اعزام کرد تا فرماندهی رزمندگان لشکر عاشورا برای دفع پاتک وسیع دشمن را بر عهده بگیرد و دشمن را از تصرف جزیره ناامید سازد.
وی در عملیات خیبر در کنار گردانهای خطشکن لشکر، با نبردی برقآسا، خط دشمن را در جزیره مجنون جنوبی شکست و در کوتاهترین زمان ممکن، پل شحیطاط تنها راه ارتباط زمینی دشمن با جزایر را به تصرف درآورد. ارتش بعثی وقتی مطمئن میشود که عقبه پشتیبانی ایران ضعیف است، همه توان آتشباریاش را روی «طلائیه» میگذارد. روز اول پاتک عراقیها شکست میخورد، اما روز دوم، فشار سختی به حمید و پل «شحیطاط» میآورند تا پل را از حمید بگیرند. چند بار پل را از حمید میگیرند، اما او آن را پس میگیرد. روز سوم و چهارم، عراق بهقدری روی جزایر آتش میریزد و فشار در جزیره زیاد میشود که فرماندهان محور طلائیه هم به جزیره جنوبی فرستاده میشوند.
شب عملیات بود و قایق حمید در جلوی قایقها در حرکت. خود حمید در خاطراتش می گوید که در مواقع خطر فرمانده جلوتر از نیروهاست، تا عکسالعمل نیروها در مقابل دشمن بهتر باشد. یکی از همرزمان حمید باکری می گوید نگهبانان عراقی را از لابهلای نیها میدیدم، روز را در لابهلای نیها گذراندیم، هوا که تاریک شد، دوباره حرکت کردیم، اولین کسی که از قایق پیاده شد و پایش را روی جزیره گذاشت، حمید بود.
شهادت شهید حمید باکری و عروج به سوی معبودصبح روز ششم اسفندماه خبر میرسد که عراقیها پل را گرفتهاند و بهطرف جزیره میآیند. مهدی باکری یکی از فرماندهان خود به نام مرتضی یاغچیان را میفرستد که به حمید کمک کند، اما باز هم مشکل او حل نمیشود. حمید مرتب وضعیتش را گزارش میکرد و درخواست نیرو و خمپاره میکرد، اما مهمات نبود. مسیرهای پشتیبانی هم بهشدت بمباران میشد. در آن وضعیت، شهید احمد کاظمی فرمانده لشکر نجف اشرف از مهدی باکری میخواهد که خودش پیش حمید برود. مهدی قبول میکند و شهید کاظمی پیش حمید میرود. آنها مشغول بررسی اوضاع برای پیدا کردن راهحلی بودند که ناگهان خمپارهای کنارشان به زمین میخورد و یکی از ترکشهایش گلوی حمید را پاره میکند. کاظمی هم زخمی میشود و به اصرار بیسیمچی به عقب میرود.
در آنجا شهید کاظمی به یکی از نیروها دستور میدهد تا پیکر حمید را به عقب بیاورد. مهدی میشنود و به شهید کاظمی میگوید که نیازی نیست. کاظمی اصرار میکند و میگوید شاید که بعداً فرصت نشود، اما مهدی با عصبانیت میگوید که هر وقت پیکر بقیه را به پشت جبهه منتقل کردیم، پیکر حمید را هم میآوریم.
پیکر شهید حمید باکری همراه با دیگر همرزمانش در جزیره ماند و امکان بازگرداندن آن فراهم نشد و پیکر پاکش برای همیشه جاودانه شد.
سردار شهید حمید باکری در فرازهایی از سخنان خود در جمع رزمندگان میگوید: برادرانم! این مأموریت نامش شهادت است، کسی که عاشق شهادت نیست، نیاید. بقای جامعه اسلامی ما در سایه شهادت، ایثار، تلاش و مقاومت شماست. اگر در چنین شرایطی از خود نگذریم، به جهاد نپرداختهایم و ذلت و انحطاط قطعی است.
انتهای پیام/
منبع: باشگاه خبرنگاران
کلیدواژه: دفاع مقدس جنگ تحمیلی شهید حمید باکری شهید حمید باکری انقلاب اسلامی مهدی باکری دفاع مقدس ۳۱ عاشورا نیرو ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۱۱۲۸۷۶۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
یادوارههای شهدا، دشمنستیزی را در دلها زنده نگه میدارد
ایسنا/یزد رئیس سازمان بسیج دانشجویی کشور گفت: اگر زنده نگه داشتن یاد شهدا نبود امروز جوانان کشورمان برای دفاع از اسلام و کشورشان حتی فراتر از مرزهای ایران زمین این چنین با انگیزه نبودند.
«هادی قاسمی» شامگاه سه شنبه یازدهم اردیبهشت ماه در مراسم یادواره شهید خوشنام که به مناسبت چهارمین سالگرد تدفین شهید گمنام در دانشگاه علم و هنر وابسته به جهاددانشگاهی یزد برگزار شد، به خاطراتی از سفرش به سوریه در سال ۱۳۹۵ به اتفاق جمعی از مدیران رسانه اشاره و اظهار کرد: هرچند در برخی کشورها در رابطه با جنگ تلاش دارند که جهتگیری تبلیغی را به سمت فراموش کردن ناگواریها و تلخیهای آن داشته باشند ولی در کشور ما به رغم گذشت سالها از دوران دفاع مقدس، همچنان تلاش داریم که آن را در اذهان مردم یادآوری کنیم.
وی با اشاره به برگزاری فستیوالها و جشنوارههای مختلف با موضوع دفاع مقدس، بزرگداشتها و یادوارههای شهدا، برگزاری اردوهای راهیان نور و سرکشیهای مداوم از خانواده شهدا در کشورمان، بیان کرد: نتیجه فرهنگی و بازخورد این اتفاقات این شده که ۳۰ سال بعد از جنگ کشورمان، جنگ دیگری هزار کیلومتر آنطرفتر از مرزهای کشورمان با جهت گیری به سمت ما اتفاق افتاد و هزاران نفر از جوانان کشورمان برای حضور در آن و مقابله با دشمن اسلام اعلام آمادگی کردند.
قاسمی عنوان کرد: امروز هم اگر دوباره جنگ برای کشورمان یا برای جبهه اسلام اتفاق بیافتد، جوانانمان برخلاف ادعای واهی برخی خودفروختگان، بار دیگر برای صیانت و دفاع، حماسی مبارزه خواهند کرد.
وی گفت: رژیم صهوینیستی نیز انتظار داشت با توسل به استراتژی فراموشی بعد از چند نسل، امروز غزه را به تصرف خود درآورد ولی مردم غزه، نفر به نفر و با تبلیغات مادرانه جور رژیم جعلی و غاصب را به فرزندانشان طی این سالها گوشزد کردهاند به طوری که اکنون نیز در میان ویرانههای شهر و کشورشان فریاد دفاع از خاکشان را سر میدهند.
رئیس سازمان بسیج دانشجویی در پایان خاطرنشان کرد: هدف از اقدامات دستگاههای فرهنگی و بر و بچههای بسیج برای برگزاری این قبیل رویدادها و یادوارههای شهدا این است که هرگز ظلم دشمن را فراموش نکنیم و در برابر تبلیغات دستگاه ظالمانه، زینبوار بایستیم و باور داشته باشیم که قدرت ۷۲ تن از سپاه چند هزار نفری دشمن بیشتر است.
آیت الله «سید محمد کاظم مدرسی» امام جمعه بخش مرکزی یزد نیز در این مراسم بزرگداشت ضمن تسلیت ایام شهادت امام جعفر صادق(ع)، به روایتی که انسانها را به زندگی همانند زندگی زنبور عسل توصیه میکند، اشاره و تصریح کرد: خداوند در قرآن کریم، زندگی دو حیوان را مقابل یکدیگر قرار داده به طوری که انسان از زندگی عنکبوتی، نهی کرده و به زندگی مانند زنبور عسل توصیه کرده است.
وی نقش استعمار در زندگی بشری را همانند زندگی عنکبوت خواند و گفت: استعمار ملتها را اسیر خود کرده و همانند عنکبوت شیره جان آنها را میمکد ولی زندگی زنبور عسل، یک زندگی اجتماعی و تولید محور به عنوان یک اصل است و از طرفی تولید زنبور عسل نیز تولیدی فاسدناپذیر است.
آیت الله مدرسی به نقل از روایتی دیگر، یکی از موجوداتی که برای خاموش کردن آتش نمرود برای سوزاندن حضرت ابراهیم(ع) تلاش کرد را زنبور عسل به حد توانش خواند و گفت: انسانها نیز باید به اندازه توان خود در راه خداوند گام بردارند تا خداوند نیز آنها را یاری کند.
وی تاکید کرد: در واقع اسلام، مرد میدان میخواهد نه تماشاچی؛ چرا که همین تماشاچیان بودند که علی(ع) را خانه نشین کردند و به حسن(ع) زهر نوشاندند و سر فرزندان زهرا(س) را بر سر نیزه کردند.
امام جمعه بخش مرکزی یزد در این باره به بیانات امام راحل(ره) در ایام پایانی تبعیدشان در پاریس نیز اشاره و عنوان کرد: امام(ره) تاکید داشتند که مردم وظیفه دارند با تمام توان از حکومت خود دفاع کند و قطعاً اگر چنین نبود ۳۰۰ هزار شهید در کشورمان برای اسلام و این نظام جان خود را فدا نمیکردند.
وی با بیان این که بر همین اساس نیز همگان در مقابل حجاب و عفاف، در مقابل ترک فعلها و در برابر اختلاس و این جامعه مسئول هستیم، گفت: باید آموزههای دینیمان را از شهدا فرا گیریم.
آیت الله مدرسی در پایان نیز اظهار کرد: شهدای بزرگمان به تعبیر سردار شهید سلیمانی تا شهید نشدند و زندگی شهادتگونه برای خود انتخاب نکردند، به فیض شهادت نائل نیامدند که ما نیز باید از آنها الگوبرداری کنیم.
اجرای سرود توسط گروه «فجر جاوید» و مداحی «مجتبی رمضانی» و برپایی نمایشگاه فرهنگی از دیگر برنامههای این یادواره بزرگداشت مقام شامخ شهید بود که با حضور پرشور اساتید و دانشجویان دانشگاههای استان برگزار شد.
انتهای پیام